کتابـــــدار مشــتـاق

کتـــابــداری که مشتــاق کتـابـداری اسـت.

کتابـــــدار مشــتـاق

کتـــابــداری که مشتــاق کتـابـداری اسـت.

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

حوزه هایی همچون فلسفه، تاریخ و جامعه شناسی، همواره همراه با علم مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. ولی خیلی کمتر شاهد مباحثی همچون «روانشناسی علم» (1) بوده ایم. گرگوری فیست(Gregory J. Feist)  در رابطه با حوزۀ نوظهور روانشناسی علم که در واقع یکی از زیر مجموعه های روانشناسی است، توضیحاتی کلی را ارائه داده استاین مقاله که در مجلۀ روانشناسی  The psychologistمنتشر شده است، به طور خلاصه به بیان دستاوردهای تجربی یکی دو سال اخیر در حوزه روانشناسی علم می­ پردازد و گویای این امر است که روانشناسی علم سهم به سزایی در بیان  ماهیت رفتار و تفکر علمی دارد.

 

روانشناسی، علمِ مطالعۀ فرایند تفکر و رفتار است. علم نیز یکی از جذابترین شیوه های اندیشیدن و رفتار کردن است که باید مورد توجه و تمرکز روانشناسان قرار گیرد. توجه به ابعاد روانشاختی تفکر و عملکرد علمی به حدود صد سال پیش بازمی گردد. با این وجود تنها ده سال است که به صورت یک حوزۀ مجزا مورد توجه قرارگرفته است.

روانشناسی علم به بررسی فرایندی که در پس تفکر، استعداد، علاقه و خلاقیت علمی وجود دارد می پردازد. به طور قطع، این حوزه بسیار نوپا است و نسبت به سایر حوزه های مرتبط با علم، بسیار دیرتر از آنچه که باید توسعه یافته است. اغلب افراد با مباحثی همچون فلسفه علم، تاریخ علم یا جامعه شناسی علم آشنایی دارند، حال آنکه صحبت از روانشناسی علم، حتی برای خود روانشناسان نیز ناآشنا خواهد بود. با این حال طی ده سال گذشته رشتۀ روانشناسی علم به عنوان یکی از زیر مجموعه های روانشناسی، پا به عرصۀ وجود گذاشته است. هم اکنون انجمن کوچک ولی فعال «جامعۀ بین المللی روانشناسی علم و تکنولوژی»[2] در حال فعالیت است که طور مکرر به برگزاری کنفرانس هایی نیز می پردازد.

 

توجه و هدف روانشناسی علم، این است که چگونگی تفکر و رفتار علمی دانشمندان، از همان ابتدای ایجاد جرقۀ تفکر علمی تا دستیابی به بزرگترین اکتشافات را درک کند.

از علم مقصود نویسنده، چیزی ورای تفکر و رفتار علمی صرف است. علم را هم می­ توان به سادگی تعبیر یک کودک یا به پیچیدگی توضیحات یک دانشمند توصیف کرد.  پس روانشناسی علم تنها دربارۀ مسائل مربوط به تفکر و رفتار علمی محققان نیست. بلکه، این حوزه مفاهیم پیچیده تری را در بر می گیرد؛ همچون چگونگی استدلال علمی کودکی که به تازگی با مفاهیم علمی آشنا شده، آن دانش آموزی که به یک حوزه علمی علاقه مند شده و یا ابراز بی علاقگی می­ کند و یا آن دانشمندی که به دریافت جایزه نوبل نایل می آید. به طور خلاصه، روانشناسی علم به هر گونه رفتار یا تفکری که به طور ساده یا پیچیده با علم سر و کار دارد مربوط می شود.

حوزۀ روانشناسی علم به اندازه خود حوزه روانشناسی زیر مجموعه دارد. همچون نوروساینس[3]، علوم شناختی[4]، روانشناسی رشد[5]، شخصیت شناسی[6]، روانشناسی اجتماعی[7]، آموزشی و رواشناسی کلینیکی[8]. که در ادامه مختصری به آنها اشاره می­شود.

روانشناسی نوروساینس

علاوه بر تنظیم بدن، از نخستین عملکردهای مغز این است که ورودی های حسی را سازماندهی کند. می شود گفت که علم نیز در صدد است که تجربیات بشر در رابطه با جهان فیزیکی، زیستی و اجتماعی درک کند. قابل توجه است که تفکر علمی بسیار پیچیده تر و سازمان یافته تر از تفکرات روزمرۀ انسانهاست.

بررسی مکانیزم و عملکرد مغز در حین تفکر علمی، یک موضوع عالی برای حوزۀ روانشناسی علم است. هرچند بسیار دشوار و هزینه بر است که بتوان از مغز در طول استدلال علمی و حل مساله تصاویر و نتایج آنی تهیه کرد. با این حال بسیاری از  متخصصان بر مکانیزم نورونهای مغز در زمان استدلال علمی تمرکز دارند.

علوم شناختی

علوم شناختی از بین سایر حوزه های روانشناسی بیشتر در روانشناسی علم مورد توجه قرار گرفته است. حل مساله، خلاقیت، استدلال استعاره ای و آنالوگی، تصویرسازی ذهنی و حافظه همگی نقش بسیار مهمی در فعالیتهای علمی دارند. طی دهه های اخیر بسیار از متخصصان علوم شناختی به بررسی، ثبت و تحلیل رفتار و عملکرد علمی دانشمندان در حین انجام فعالیت های خود پرداخته اند.

روانشناسی رشد

این شاخه از روانشناسی به بیان سوالات نوین و جذابی در رابطه با شیوه های تفکر  در علم می پردازد. از جمله اینکه:

کودکان و خردسالان چگونه در رابطه با مفاهیمی همچون چگونگی عملکرد دنیا نظریه پردازی میکنند؟ علاقه و توجه به علم چگونه توسعه می یابد؟ در چه سنی خلاقیت و تولید علمی به اوج خود میرسد؟آیا محیط تولد بر توسعه و رشد علاقه و استعداد علمی تاثیر میگذارد؟ آیا این علاقه و استعداد از جنسیت تاثیر میگیرد؟

روانشناسی اجتماعی

علوم اجتماعی به بررسی میزان تاثیر پذیری رفتار و تفکر افراد یک جامعه بر همدیگر میپردازد. اگر این تعریف را بر روی علم در نظر بگیریم، علوم اجتماعی سعی دارد به بررسی این نکته بپردازد که دانشمندان چگونه با یافته های خود نگرش و ذهنیت سایر اعضای جامعه را متاثر میکنند، چگونه رهبران علمی سیاستهایی را ایجاد میکنند که بر خلاقیت و تولید علمی گروهی از محققان نقش دارد، و چگونه همکاران میتوانند تولید علمی و خلاقیت ایجاد کنند.

روانشناسی شخصیتی

تیپ شخصیتی افراد، بر عملکرد و رفتارهای اشخاص تاثیرگذار است. سوال این است که آیا یک تیپ شخصیتی خاص می تواند شیوۀ رفتار، تفکر، دستاوردهای علمی یک دانشمند را از دیگری متمایز کند؟ پاسخ به این سوال مثبت است. تحقیقات نشان داده اند آن دسته از ویژگی های شخصیتی که موجب ایجاد علاقه مندی در علم میشود  با وجدان بودن[9] است و حال آنکه آنچه که باعث افزایش خلاقیت در علم می شود بازبودن[10] در مقابل مسائل است و طالب توجه کمتری نسبت به وجدان است.

روانشناسی کلینیکی

از جذابترین مباحث روانشناسی علم ارتباط آن با سلامت روانی است. سوال این است که، نسبت اختلالات روانی در دانشمندان نسبت به غیر دانشمندان چگونه است؟

برای پاسخ به این سوال باید ابتدا میزان پایه سلامت روانی جامعه را بدانیم. تازه ترین نتایج حاکی از این بوده اند که 46 درصد از آمریکاییان در طول زندگی خود حداقل از یک نوع بیماری روانی رنج میبرند.

نتایج نشان میدهند در بین دانشمندان علوم طبیعی خیلی کمتر از دسته دیگر جامعه احتمال بیماری وجود دارد. حتی متخصصان علوم اجتماعی نیز کمتر از سایرین دچار اختلالات روانی می شوند. با این دستاوردها و برخی نتایج دیگر شاید این نتیجه گیری که افرادی که با مباحث علمی سر و کار دارند کمتر از سایر افراد دچار اختلالات روانی میشوند، وسوسه برانگیز باشد.

اما پیش از چنین نتیجه گیری اول باید متوجه هشداری باشیم: شاید اینطور به نظر بیاید که علم قادر است اختلالات روانی را از میان بردارد، کاری که هنر یا موسیقی قادر به انجام آن نخواهد بود. اما این را در نظر بگیریم که یک دانشمند مشتاق که دچار نوعی بیماری روانی است، هرگز قادر نخواهد بود به کسب مدرکی علمی نائل آید حال آنکه در حوزه های موسیقی و هنر چنین نیست. چراکه علم نیازمند پیگیری و تمرکز بلند مدت  بر یک مساله و گذراندن ساعات متوالی در یک آزمایشگاه خواهد بود. اگر فردی نتواند روشمند و مداوم فعالیت کند هرگز نخواهد توانست دانشمندی با تولید علم بدل شود. بنابراین در نتایج به دست آمده خواه ناخواه تعداد دانشمندان علوم طبیعی با اختلال روانی ممکن است به صفر برسد که این مساله در مورد دانشمند خلاق حوزه هنر یا موسیقی برعکس است.

 

نتیجه گیری

طی چند سال اخیر در رشتۀ روانشناسی علم پیشرفتهایی هرچند ناچیز مشاهده شده است. با توجه به مطالب یاد شده می توان به این امر اشاره کرد که روانشناسی علم  به عنوان زیرمجموع ای از روانشناسی، حرفهای بسیاری راجع به علم دارد. بیان این مساله مهم است که یکی از مهمترین اهداف روانشناسی علم درک بهتر فرایند شکل گیری تحقیقات دانشمندان است، که خود موجب می شود که  دانشمندان روشها و فرضیاتشان را بهتر منعکس کنند. این امر به بهبود پژوهشهایشان کمک خواهد کرد.

در واقع، روانشناسی علم درصدد است که در توسعه و سازماندهی آزمایشاههای علمی و شکل دهی علم سیاست علم به کار گرفته شود. به علاوه، مطالعات علم تاکنون از درک بسیاری از جنبه های علم همچون مباحث مربوط به شیوۀ تفکر علمی، علاقه، خلاقیت، تاثیر اجتماعی، اختلالات روانی عاجز بوده است. امروزه علم تقریبا در تمام جوامع دنیا در حال پیشرفت است. اگر می خواهیم که علمی سالم و رشد یافته داشته باشیم، شناخت تمام جنبه های آن و به کار گیری روانشناسی علم اجتناب ناپذیر است.

 

 

منبع سایت:

https://thepsychologist.bps.org.uk/volume-26/edition-12/psychology-scientific-thought-and-behaviour

 

[1] Psychology of science

[2] ISPST; www.ispstonline.org

[3] neuroscientific

[4] cognitive

[5] developmental

[6] personality

[7] social

[8] clinical

[9] high conscientiousness

[10] high openness

 

شادی مشتاق
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر